خودانگیختگی در فلسفۀ نقّادی کانت و فلسفۀ لایبنیتس
author
Abstract:
خودانگیختگی، مفهوم اصلی در مبحث آزادی در نظام فلسفی کانت و لایبنیتس است. لایبنیتس این مفهوم را شرط ضروری آزادی و اختیار میداند و عموماً آن را در جایگاه نفی و ردّ هر نوع ضرورتی تعریف میکند. طبق نظر لایبنیتس هر جوهری صرفاً علّت حالات خودش است؛ بنابراین هر تغییری که در آن رخ دهد به گونهای خودانگیخته حادث میشود. مفسّران فلسفۀ لایبنیتس، دو نوع خودانگیختگی را در فلسفۀ او مشخّص کردهاند: خودانگیختگی مونادی و خودانگیختگی عامل. کانت از سنّت لایبنیتسی این دیدگاه را پذیرفت که خودانگیختگی نه تنها اصل درونی عمل است، بلکه ذهن را جوهر اندیشنده میشناساند، اما با معرّفی دو نوع خودانگیختگی مطلق و نسبی، این مفهوم را تبیین میکند. فاهمه وقتی به متعلّق تجربهای که باید در مقولات آورده شود، ارجاع میکند به صورت نسبی خودانگیخته است. عقل در قانونگذاری، پیروی و ترویج قانون اخلاقی مطلقاً خودانگیخته است، اما همین عقل وقتی در تأثیر اصول ناهمگون و تجربی طبیعت حسّی باشد، به شکل نسبی خودانگیخته است. قوّۀ حکم نیز وقتی بتواند تنها به متعلّق تجربۀ واقعی ارجاع شود، به صورت نسبی خودانگیخته است.
similar resources
دین و خدا در فلسفۀ نقادی کانت
چهارچوب نظری فلسفة نقادی کانت ریشه در تحولات قرن هجدهم و دورة موسوم به روشنگری و منورالفکری اروپا دارد؛ رهیافتهای دینپژوهی، از جمله باور به خداوند یا علت اولی، نزد او نیز متأثر از همان فضاست. پرسش از اعتبار و دامنة شمول معرفت مابعدالطبیعی و مهمتر از آن مبادی تکوین چنین معرفتی از دغدغههای معرفتشناختی کانت است که درست زمانی مطرح میشود که سخن و پرسش از «امکان مابعدالطبیعه» به میان می...
full textبرهان نظم از منظر فلسفۀ نقادی کانت
چکیده یکی از سادهترین، عمومیترین و در عین حال کهنترین براهینی که برای اثبات وجود خدا اقامه شده، برهان نظم یا برهان غایتشناختی است. اندیشمندان بسیاری در تأیید یا رد این برهان قلمفرسایی کردهاند که در این میان، نقدهای کانت شهرت فراوان دارد. موضع کانت در برابر این برهان، هم جانبدارانه است و هم منتقدانه. او برهان نظم را همواره شایستۀ احترام میداند، زیرا تنها برهانی است که راه فهم را برای اعتق...
full textمعنای فرهنگ (Kultur و Bildung) در فلسفۀ نقادی کانت
برداشت کانت از فرهنگ، عمدتاً به آثار متاخر او در حوزۀ تاریخ، انسانشناسی و غایتشناسی محدود شده است. همچنین به دلیل استعمال مبهم و نامنظم اصطلاحات Kultur و Bildung (و آمیختن آنها با مفاهیمی همچون Zivilisation و Erziehung) در نیمۀ دوم قرن هجدهم، در فضای فکری آلمان، عمدتاً فهم معنای فرهنگ بسیار مبهم و مناقشهبرانگیز است. لذا مقالۀ حاضر، نه تنها محدودۀ بحث خود را به دورۀ نقادی کانت و سه نقد اصلی او ...
full textدین و خدا در فلسفۀ نقادی کانت
چهارچوب نظری فلسفة نقادی کانت ریشه در تحولات قرن هجدهم و دورة موسوم به روشن گری و منورالفکری اروپا دارد؛ رهیافت های دین پژوهی، از جمله باور به خداوند یا علت اولی، نزد او نیز متأثر از همان فضاست. پرسش از اعتبار و دامنة شمول معرفت مابعدالطبیعی و مهم تر از آن مبادی تکوین چنین معرفتی از دغدغه های معرفت شناختی کانت است که درست زمانی مطرح می شود که سخن و پرسش از «امکان مابعدالطبیعه» به میان می آید؛ ی...
full textبرهان نظم از منظر فلسفۀ نقادی کانت
چکیده یکی از سادهترین، عمومیترین و در عین حال کهنترین براهینی که برای اثبات وجود خدا اقامه شده، برهان نظم یا برهان غایتشناختی است. اندیشمندان بسیاری در تأیید یا رد این برهان قلمفرسایی کردهاند که در این میان، نقدهای کانت شهرت فراوان دارد. موضع کانت در برابر این برهان، هم جانبدارانه است و هم منتقدانه. او برهان نظم را همواره شایستۀ احترام میداند، زیرا تنها برهانی است که راه فهم را برای اعتق...
full textنقش انسانشناسی در فلسفۀ اخلاق کانت
اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به تحقیق دربارۀ فلسفۀ اخلاق کانت مشغولاند کانت را به دلیل مباحث موجود در بنیادهای مابعدالطبیعه اخلاق و نقد عقل عملی، به عنوان فیلسوفی میشناسند که مخالف این دیدگاه است که «انسانشناسی و مطالعه تجربی ماهیت انسان نقش مهمی در اخلاق دارد.» به این دلیل، آنها فلسفۀ اخلاق کانت را به سبب عدم توجه به امور تجربی، صوری یا محض تلقی کرده، به انتقاد از آن می...
full textMy Resources
Journal title
volume 8 issue 22
pages 1- 18
publication date 2016-09-22
By following a journal you will be notified via email when a new issue of this journal is published.
Hosted on Doprax cloud platform doprax.com
copyright © 2015-2023